خاطرات سفر

این خاطراتو ما دوتا درباره ی سفرایی مینویسیم که یه خورده imaginative هستن

خاطرات سفر

این خاطراتو ما دوتا درباره ی سفرایی مینویسیم که یه خورده imaginative هستن

سفر شمال۱

 

 بالاخره بعد از برنامه ریزی هایی که داشتیم، روز جمعه ساعت 12 صبح با جت شخصی مون شهر رو به مقصد شمال ترک کردیم. 3 ثانیه تو راه بودیم.خیلی خسته شده بودیم. واسه همین بعد از اینکه جتمون رو تو جت دونی پارک کردیم، بلافاصله رفتیم تو ویلا. طبق معمول دکمه ی 72 یعنی رو ابرا rest کردیم.زیاد نخوابیدیم. بعد از 2روز و نیم خوابیدن، یه سونا و جکوزی می چسپید. داشتیم تو dream های شیرین به سر می بردیم که یهو تلفن زنگ زد.

حالا کی بود و چی کار داشتو تو قسمت بعدی مون می گیم...

امروز ما دوتا اولین پست وبلاگمون رو می نویسیم

امیدوارم کار جالب و تازهای باشه

و خوشتون بیاد

اما امروز از اون داستانا نداریم

فعلن داریم روش کار میکنیم

وقتی آپ کردیم خبرتون میکنیم

تا بعد

منتظر باشین